ماجرای جانورکشی و زن و شوهری که تصمیم به قربانی دادن برای اجنه می گیرند! ، توله سگ برترین انتخاب بود...

به گزارش یزد بلاگ، محمدرضا کمک کیا نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه جانور که در این اثر به نقد بعضی باورهای خرافی پرداخته است، درباره تجربه ساخت این فیلم کوتاه توضیحاتی ارائه کرد.

ماجرای جانورکشی و زن و شوهری که تصمیم به قربانی دادن برای اجنه می گیرند! ، توله سگ برترین انتخاب بود...

به گزارش خبرنگاران، فیلم کوتاه جانور ایده ای مبتنی بر یک باور خرافی دارد و داستان آن درباره یک زوج است که برای دفع یک بلا، تصمیم به قربانی دادن برای اجنه می گیرند! آنچه می خوانید حاصل تبادل نظر با نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه جانور است.

ایده محوری فیلم جانور درباره نوعی از باور به خرافات است که محدود به یک گروه خاص نیست و حتی بخشی از قشر تحصیل نموده جامعه هم ممکن است به آن باور داشته باشند. کمی از دغدغه خود برای پرداختن به این موضوع بگویید.

ایده فیلم جانور ابتدا یک داستان کوتاه بود و من هم بیشتر اهل نوشتن داستان کوتاه هستم تا اینکه فیلم بسازم. ریشه این ایده هم به این مسئله بازمی گشت که معتقدم ما ایرانی ها اساساً آدم های معتقدی هستیم و گاهی همین اعتقاد داشتن ها و باورها، موجب بعضی سوءاستفاده ها می گردد. بعضی افراد سودجو به بهانه های مختلف از این باورها سوءاستفاده می نمایند.

بعضی از این باورهای خرافی هم جزو مواردی است که من حتی خاطرم هست که از دوران کودکی با نمونه های آن روبرو بوده ام. در آشنایان خود می دیدم افرادی که مثلاً می گفتند اگر فلان دعا را در آب حل کنید، فلان مشکل در زندگی تان حل می گردد. شخصاً خیلی از این باورها را از جنس خرافه می دانم و ایده اصلی داستانی که نوشتم هم، همین نگاه بود.

البته در روایت فیلم خیلی نگاه منفی نسبت به این موضوع وجود ندارد و گویی روایتی متعادل دارید. درست است که در پلان آخر، متوجه ماجرای سوءاستفاده می شویم اما در طول داستان، گویی زن می پذیرد که با باور همسرش همراه گردد.

آنچه در روایت فیلم معین است این است که این زوج چند بار پیش تر برای این عمل اقدام نموده و هر بار انجام نداده بودند. این نوبت آخر است که گویی زن حاضر می گردد حتی به خودش صدمه بزند تا هم شوهرش را راضی کند و هم مسبب کشتن یک موجود جان دار نگردد. در حین انجام عمل، به واسطه صداهایی که می شنود، گویی خودش هم در معرض یک باور قرار می گیرد. همه ما بالاخره درباره این مسائل گویی بر لبه تیغ حرکت می کنیم و ممکن است چیزهایی را ببینیم که ما را در معرض باور به بعضی مسائل قرار دهد. این همان اتفاقی است که برای کاراکتر زن فیلم هم می افتد.

اگر می خواستیم خیلی مستقیم بگوییم که قبول این خرافات کار بد و زشتی است، خروجی اش فاقد ظرافت و زیبایی می شد. اگر مستقیم صحبت کنیم، احتمالاً خیلی ها حرف مان را قبول نمی نمایند. اما اگر مخاطب را در معرض قضاوت قرار دهیم، می تواند درباره موقعیت کاراکترها تصمیم گیری کند. می خواستم خارج از قاب دوربینم، مخاطب متوجه درست نبودن این اعمال گردد. به عنوان یک فیلمساز من هم می دانستم این کار درست نیست اما می خواستم شخصیت اصلی ام را در موقعیتی قرار دهم که احساس می نماید کارش درست است. حتی در خود فیلم هم به واسطه کاراکتر نعیم می خواستیم نشان دهیم آن هایی که از این جریان سوءاستفاده می نمایند هم خودشان به این موضوع باور ندارند.

اگر می خواستیم خیلی مستقیم بگوییم که قبول این خرافات کار خیلی بد و زشتی است، قطعاً خروجی اش فاقد ظرافت و زیبایی می شد. اگر مستقیم صحبت کنیم، احتمالاً خیلی ها حرف مان را قبول نمی نمایند. اما اگر مخاطب را در معرض قضاوت قرار دهیم، می تواند درباره موقعیت کاراکترها تصمیم گیری کند

از نظر ساختار بصری فیلم، به نظر می رسد نیم نگاهی هم به مقوله ژانر و پایبندی به قواعد سینمای وحشت هم داشته اید. درست است؟

بله در جاهایی از فیلم سراغ قواعد ژانر وحشت هم رفته ایم اما سعی نکردم المان خاصی را صرفاً با این هدف در فیلم بگنجانم. مثلاً اینگونه نبود که تصویر خون و یا موسیقی بیش از حد در فیلم داشته باشیم. احساس می کردم محیط جنگل به مقدار کافی این احساس را به مخاطب منتقل می نماید. از آنجایی که خیلی اهل رفتن به جنگل هستم، می دانم که خیلی خوف و ترس در آن زیاد است، به خصوص اگر به محیط آن آشنایی نداشته باشید.

زمانی که فیلمنامه را می نوشتیم، خیلی به موقعیت آن فکر کردیم. از خانه های قدیمی گرفته تا موقعیت های دیگر، اما خیلی اصرار داشتم که از المان های طبیعی استفاده کنیم و به همین علت جنگل را انتخاب کردیم، آن هم در فضای زمستانی و در موقعیتی که درختان کوتاه با شاخه های پنجه شکل داشت. فضای مه آلود را هم برای دقایق خاتمهی فیلم در نظر گرفتیم تا القای ترس بیشتر اتفاق بیفتد و به همین مقدار به قواعد سینمای وحشت پایبند بودیم.

اتفاقاً از یک نمای دوربین نظاره گر هم استفاده نموده اید که هر از گاهی مخفیانه بازیگران را دنبال می نماید و از عناصر مشترک بصری در فیلم های ژانر وحشت محسوب می گردد اما به نظر می رسد در خاتمه فیلم تعریف درستی از این نماها ارائه نمی گردد و گویی کارکردش تنها فضاسازی بوده است!

خیلی نمی خواستم دوربین در روایت فیلم شخصیت پیدا کند و به تعبیری بیش از مقدار دیده گردد. حتی زمانی که کاراکترها وارد ماشین می شوند، کمترین حرکت دوربین را شاهد هستیم یا وقتی قرار است شخصیت ها را در روایت دنبال کنیم، دوربین تنها در دو سکانس بازیگر را دنبال می نماید. اینگونه نبود که بخواهم با تکان دادن بیش از مقدار دوربین، التهاب را به مخاطب القا کنم و می خواستم خود فضا تأثیرش را بگذارد. می شد خیلی کارها کرد که فیلم ترسناک تر گردد و مخاطب هم بیشتر بترسد اما نمی خواستم این اتفاق بیفتد. بیشتر در فضای تجربی و با پلان های ثابت و لنزهای تله روایت فیلم را پیش بردیم.

خیلی هم از کلوزآپ بازیگران استفاده نموده اید که در جاهایی نفس مخاطب را می گیرد!

یکی از دلایلش این بود که محیط را در همان ابتدای فیلم خیلی خوب معرفی نموده بودیم. زمانی که آن ها به جنگل می رسند، دوربین ثابت است و در ادامه هم وقتی وارد جنگل می شوند، دوربین خیلی آرام حرکت می نماید و فضا به خوبی معرفی می گردد. به همین علت از جایی به بعد سراغ پلان های کلوز رفتم تا بیشتر حس بازیگران به مخاطب منتقل گردد. این مورد البته به نظرم یک امر سلیقه ای است و همین مقدار که شما دوست نداشتید شاید فرد دیگری دوست داشته باشد. خیلی دنبال تمهیدات عجیب و غریب در کارگردانی نبودم و بیشتر می خواستم قصه پیش برود. نمی خواستم با حرکت های عجیب و غریب، حس مخاطب آسیب ببیند و به جای احساس ترس، به اتفاقات بخندد!

از منظر کارگردانی، خیلی جاها به سمت سینمای مستند رفته اید. این تمهید هم تعمدی بود؟

من اساساً فیلمسازی شبه مستند را خیلی می پسندم. در چند فیلم کوتاهی هم که ساخته ام، هرچند از دوربین روی دست استفاده می کنم اما کوشش می کنم درون پلان ها کمترین کات را داشته باشیم و تعداد پلان های کار پایین باشد تا فضا به فضای مستند نزدیک گردد. برای خودم اصل این است که در فیلمسازی ابتدا باید قصه را به مخاطب منتقل کنم.

اتفاقاً در جانور هم بیشتر قصه است که مخاطب را درگیر می نماید و از نظر کارگردانی شاهد اتفاق ویژه ای نیستیم.

بله. به خصوص در بخش اول فیلم همین گونه است. در بخش دوم می توان گفت به عنوان کارگردان کارهایی نموده ام اما بازهم قصه پیش برنده است...

یعنی تمرکزتان روی کارگردانی نبوده است؟

نه اینگونه نیست که تمرکزی نداشته باشم. اگر تمرکز نباشد که گویی اصلاً نمی دانی داری چه کار می کنی! حتی این نکته که در همه سکانس ها روایت از نمای باز آغاز می گردد و تا خاتمه سکانس بسته می گردد هم فکر شده بود. کمرنگ کردن نقش کارگردانی در روایت، کاملاً آگاهانه بوده است. قصه فرازهایی دارد که شاید هر مخاطبی متوجه آن نگردد به همین علت سعی کردم پیچیدگی ها را بیشتر نکنم.

انتخاب حیوانی که قرار بود قربانی گردد هم جالب بود، کمتر دیده بودیم که یک سگ را قربانی نمایند!

ما چند حیوان در فکر داشتیم. ابتدا نام فیلمنامه جانور نبود و عنوانش طعم گوشت سگ بود! احساس کردم نام زمختی است. بعد که روایت شکل گرفت، برای حیوان ابتدا به اردک فکر کردیم، بعد گربه شد و در نهایت توله سگ را انتخاب کردیم. می خواستیم حیوان ملوسی باشد که در شرایط عادی کسی دلش نیاید آن را بکشد. اردک که خب خوراک بود و خیلی ها آن را می کشند. گربه هم می توانست فضای روایت را شیطانی کند. به علت چشم های برعکسی که دارد. گربه معمولاً خیلی هم دلی برانگیز نیست.

این فیلم را در جنگل ساختیم و لوکیشن تصویربرداری مان با محل اسکان گروه، نزدیک به یک ساعت با ماشین فاصله داشت. روی انتخاب لوکیشن وسواس داشتیم و به همین علت مجبور بودیم با حداقل امکانات به این منطقه برویم

گربه کشی در بعضی فیلم های شیطان پرستی یک نماد است.

بله. سگ اما انتخابی بود که کمتر قربانی شدنش را دیده بودیم. به خصوص توله سگ که واقعاً انسان را وابسته می نماید. به همین علت به این گزینه رسیدیم.

انتخاب قاب نزدیک به مربع شکل که بازهم یادآور بعضی فیلم های ژانر وحشت است، به چه علت بود. آیا یک نگاه ژانری داشتید یا معذوریت امکانات شما را به این انتخاب رساند؟

معذوریت امکانات که نبود. خیلی هم مرتبط با ژانر وحشت نبود.

واقعاً احساس می کردم امکانات تان خیلی کم بوده است!

ما این فیلم را در جنگل ساختیم و لوکیشن تصویربرداری مان با محل اسکان گروه، نزدیک به یک ساعت با ماشین فاصله داشت. روی انتخاب لوکیشن وسواس داشتیم و به همین علت مجبور بودیم با حداقل امکانات به این منطقه برویم. در شرایطی که به علت مه که احتیاج داشتیم، در دمای بسیار کم به آن منطقه رفته بودیم. واقعاً شرایط دشواری بود.

چند روز در این شرایط بودید؟

فیلمبرداری 5 روز طول کشید. یک روز را هم کامل به علت شرایط جوی از دست دادیم. روز دوم به علت برف ناگهانی مجبور به تعطیلی کار شدیم.

چه برنامه ای برای عرضه جانور دارید، امکان حضورش در جشنواره فیلم کوتاه تهران هست؟

جشنواره فیلم کوتاه تهران معمولاً سلیقه خاص خود را دارد. درباره حضور جانور در جشنواره های خارجی هم هرچند تازه کار خود را آغاز نموده ایم، حضور موفقی داشته است. اکثراً هم به عنوان یک فیلم ژانر وحشت پذیرفته می گردد. در حالی که خودم به سینمای وحشت علاقه ندارم!

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 31 مرداد 1402 بروزرسانی: 31 مرداد 1402 گردآورنده: yazdblog.ir شناسه مطلب: 5027

به "ماجرای جانورکشی و زن و شوهری که تصمیم به قربانی دادن برای اجنه می گیرند! ، توله سگ برترین انتخاب بود..." امتیاز دهید

1 کاربر به "ماجرای جانورکشی و زن و شوهری که تصمیم به قربانی دادن برای اجنه می گیرند! ، توله سگ برترین انتخاب بود..." امتیاز داده است | 1 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ماجرای جانورکشی و زن و شوهری که تصمیم به قربانی دادن برای اجنه می گیرند! ، توله سگ برترین انتخاب بود..."

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید